قرعه کشی
قرعه کشی

قرعه  کشی تمام شد…
تو به اسم دیگری درآمدی…
تقدیر جای خود…
اما لااقل اسم مرا هم در کیسه ات می انداختی!::
::
بهار تمام شد‌ و میوه ها
رسیده اند
پَس تو کی می رسی
بی انصاف !
::
::
فکــر می کــردم
در قلب تــ ـــ ـــو
محکومم به حبــس ابد !
به یکبــاره جــا خــوردم…
وقـــتی
زندان بان برســـرم فریاد زد:
هــی..
تــو
آزادی!
.
و صـــدای گامهای غریبه ای که به سلـول من می آمـــد





:: برچسب‌ها: حرف دل سمیرات,
نويسنده : عبدالنبی سمیرات